از حضرت معصومه تا قلب نیروگاه اتمی

من حامد حاجی رمضانعلی نفر سوم برندگان مسابقه نوروزی هستم
پس از گذشت 3ماهی از شرکت در مسابقه نوروزی تبیان بود که جواب مسابقه هنوز اعلام نشده بود ومن به قسمت نظرات پرسش و پاسخ تبیان در این مورد اعتراض کردم که آن قسمت جواب داد که فردای آن روز برندگان معلوم می شود و برای من خبر خوشی هم دارد.
صبح روز بعد قبل رفتن به سایت با تلفن به من خبر دادند که برنده جایزه در این مسابقه شدم و جایزه آن هم سفر به نیروگاه اتمی بوشهر می باشد که من هم قبول کردم.


شب قبل از 31 تیر ساعت 10 شب سفرخودم را از شهرم، قم به طرف فرودگاه مهرآباد آغاز کردم ابتدا با اتوبوس از قم به ترمینال جنوب تهران رفتم ، قصد داشتم از ترمینال جنوب با مترو به غرب تهران و میدان آزادی بروم که متوجه شدم مترو تا 11 شب بیشتر کار نمی کند با کمک نگهبانها فهمیدم که یک خط اتوبوس شبانه برای میدان آزادی و ترمینال غرب وجود دارد خودم را به آن اتوبوس رساندم و مسافر آن شدم . این خط  بیشتر به خط انتقال شبانه معتادین شبیه بود انگار که از دیده شدن در روز فراری باشند و با این خط طی مسیر کنند و من فقط به حفظ دوربین امانتی برادرم بودم.
به میدان تاریک  آزادی رسیدم  شاید آن موقع شب نورهای میدان را خاموش کرده اند و شاید... به هر حال با یک ماشین به فرودگاه رفتم ساعت 2 بود و از آنچه تصور می کردم سریعتر و ارزانتر به فرودگاه رسیده بودم . 3ساعت تا قرار مانده و من باید به نحوی آنرا سر کنم ، راه رفتم نشستم موقع نماز هم در نماز خانه دقایقی را برای نماز و سپس کمی فقط تلف کردن گذراندم، ترمینال پرواز بوشهر را پیدا کردم  تا ساعت 5 شد .با آقای داراب که قرار بود با او همسفر باشیم تماس  گرفتم با یکی دوتماس همدیگر رو مقابل اطلاعات پرواز پیدا کردیم دوستان دیگر هم می رسیدند و من متعجب تر می شدم تا آن لحظه فکر می کردم من از دور ترین مسیر برای این سفر می آیم اما در جمع 7 نفره ما آقای دلیر که از همدان و آقای شجاعتی که از مشهد بودند و برای این سفر می آمدند.


جمع 7 نفره برای پرواز حرکت و سوار اتوبوس های مسافرین شده و به سمت هواپیما رفتیم .هواپیما ما که فکر میکنم از نوع توپولوف بود (به خاطر نوشته های روسی) با 5 دقیقه تاخیر پرواز کرد.
سفر پروازی به خوبی انجام شد به آسمان بوشهر رسیدیم نیروگاه دیده می شد. اولین چیزی که با پیاده شدن از هواپیما جلب توجه میکرد هوای گرم و شدیدا شرجی بوشهر بود همانجا بود که هوای داغ شهرم که شرجی نبود حسرت بردم.


در فرودگاه یک راننده با ماشین خنک منتظر ما بود تا ما رو به نیروگاه ببرد ابتدا به نزدیکی نیروگاه جایی که کمپ ها و سوییت های قرار داشت رفتیم و گروه به دو قسمت نامساوی تقسیم شد و گروه 5 نفری منو دوستان به یک ساختمان خنک با 5 تخت ، تلویزیون و سایر موارد لازم  برای راحتی و استراحت رفتیم.


پس ار دقایقی با ماشین رهسپار ساختمانی شدیم تا توضیحاتی در آنجا برای چگونگی عمکرد نیروگاه دریافت کنیم .بزرگترین مشکل در این سفر اجازه ندادن به ما برای عکس گرفتن بود حتی در آن ساختمان که بعد از توضیحات و ارایه اسلاید فقط از ماکت ها اجازه عکس گرفتن دادند.


بعد از این ساختمان به طرف نیروگاه رفتیم . در قسمت در نگهبانی تمام وسایل عکاسی و تلفن همراهمان که همگی دوربین داشت را نیز گرفتند و با نتوانستیم از این قسمت تصویری تهیه کنیم .
ابتدا از مسیری پر از پله به ساختمان اصلی و گنبدی شکل وارد شدیم  و رفتیم نمی دونم چه قدر بالا رفتیم در این مسیر از مهندسین نیروگاه مارا همراهی میکرد ،البته پشت سرمان هم یک نگهبان هم ما را همراهی میکرد تا ما  فکرای بد به سرمون نزنه!
در نیروگاه چیزی که جلب توجه میکرد حضور متخصصین و کارگران روسی بود که بنا به گفته اون مهندس اینجا همه روسی رو به عنوان زبان دوم و برای همکاری با این افراد بلد بودند. حتی خودش هم یک دوره را برای تحصیل در روسیه دیده بود.به قسمتی رفتیم که در هنگام کار نیروگاه حتی یک نفر هم نباید در آنجا حضور داشته باشد و این به علت گرمای زیاد و وجود تشعشعات است که کارهای آنجا بوسیله دستگاه های نسبتا بزرگ صورت خواهد گرفت


ولی چون الان نیروگاه کامل نشده به آن قسمت داخل شدیم و به زیر گنبد در جایی که راکتور قرار میگیرد رفتیم در اینجا در حال نصب پوسته راکتور که مقل دیگ استوانه ای و با سوراخ های فراوان برروی آن بود را داشتند با دقتی بالا برای نصب با جرثقیل مخصوص همانجا،در جای خود قرار می دادند که وجود سوراخ هاا در بدنه آن هم این بود که آب از آنجا با  حرارت 291c وارد و گرمای راکتور را گرفته و با حرارت 321c  گرما را منتقل و آب مدار دوم را به بخار تبدیل می کند و این بخار است که ژنراتور مولد برق را به حرکت در می آورد (بحث تخصصی تر را شاید آقای داراب بهتر بتوانند ارائه بدهند) بعد به قسمت ژنراتور که دستگاه های عظیمی قرار داشت رفتیم که این ژنراتور را برروی صفحه با که بر زیر آن پایه هایی از فنر قرار داشت گذاشته بودند که ارتعاشات را از بین ببرد و در برابر زلزله 8 ریشتری مقاومت داشته باشد و مانع از آسیب به این قسمت شود. از اینجا به قسمت اتاق فرمان نیروگاه رفتیم که یک فرد روسی در آن قسمت حضور داشت و تنها اجازه داد که از پشت شیشه ها نگاهی به کامپیوترهای مغز نیروگاه بیاندازیم .خلاصه با نگاهی که به آن همه عظمت به  نیروگاه و آرزوی موفقیت  برای تمامی کارکنان با گذر حدودا 3 ساعته در نیروگاه رهسپار کمپ شدیم.
بعد از صرف ناهار که جای همگیتان خالی رفتیم به سوییت برای دیدن فوتبال ایران و کره که همون بهتر که همگی خوابیدیم و اون فوتبال بیخود رو ندیدیم و خستگی از تن به در کردیم البته پنالتی هارو دیدیم

بالاخره وقت رفتن شد شب هنگام به فرودگاه رفتیم و طی مشکلاتی که آقای داراب بهتر میدونند رهسپار تهران شدیم شاید در ابتدای سفر زیاد با هم آشنایی و دوستی نداشتیم ولی در انتها از اینکه دوستان جدیدی پیدا کرده بودم خوشحال بودم مخصوصا آقای دلیر که بعد از فرودگاه تا ترمینال غرب با هم همسفر بودیم

 

و من هم از همو مسیری که اومده بودم برگشتم به قم، حدودای 3 که رسیدم خونه و یک پیامک زدم به آقای داراب که رسیدم.
درکل سفر باحال و آموزنده ای بود و  امیدوارم سایت تبیان مسابقات و جوایز خود را به این سمت که آموزنده  وبا جوابهای متنوع باشد ببرد

پایان